زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

غزل

غزل



هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست / الحان بلبل از نفس دوستان توست
چون خضر دید آن لب جان بخش دلفریب / گفتا که آب چشمه حیوان دهان توست





یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان / بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری / در دل نیافت راه که آن جا مکان توست





هرگز نشان ز چشمه کوثر شنیده ای / کو را نشانی از دهن بی نشان توست
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان / هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد