زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

باران در خاکسپاری...

باران در خاکسپاری...



سر قبر نشسته بودم ...باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن ....

از خواب پریدم.

مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.


بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.

زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره...

ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی ...

باران می بارید شبی که خاکش می کردیم...

منبع: نشریه حضور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد