زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

گذرازنی

گذر از نی، من حکایت میکنم

وز جدایی ها شکایت میکنم

ناله های نی ، از آن نی زن است

ناله های من ، همه مال من است

شرحه شرحه سینه میخواهی اگر

من خودم دارم ، مرو جای دگر

این منم که رشته هایم پنبه شد

جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد

چند ساعت ، ساعتم افتاد عقب

پاک قاطی شد سحر با نیمه شب

یک شبه انگار بگرفتم مرض

صبح فردایش زبانم شد عوض

آن سلام نازنینم شد «هلو»

وآنچه گندم کاشتم ، رویید جو

پای تا سر شد وجودم «فوت» و«هد»

آب من«واتر» شد و نانم«برد»

وای من! حتی پنیرم «چیز» شد

است و هستم ، ناگهانی «ایز» شد

من که با آن لهجه و آن فارسی

آنچنان خو کرده بودم سال سی

من که بودم آنهمه حاضر جواب

من که بودم نکته ها را فوت آب

من که با شیرین زبانیهای خویش

کار خود در هر کجا بردم به پیش

آخر عمری ، چو طفلی تازه سال

از سخن افتاده بودم ، لال لال

کم کمک ،‌ گاهی «هلو» ، گاهی «پیلیز»

نطق کردم! خرده خرده ، ریز ریز

در گرامر همچنان سردرگمم

مثل شاگرد کلاس دومم

گاه «گود مورنینگ» من جای سلام

از سحر تا نیمه شب دارد دوام

با در و همسایه هنگام سخن

لرزه می افتد به سر تا پای من

می کنم با یک دو تن اهل محل

گاهگاهی یک «هلو» رد و بدل

گر هوا خوبست یا این که بد است

گفتگو درباره اش صد در صد است

جز هوا ، هر گفتگویی نابجاست

این جماعت ، حرفشان روی هواست

بگذر از نی ، من حکایت می کنم

وز جدایی ها شکایت می کنم

نی کجا این نکته ها آموخته

نی کجا داند نیستان سوخته

نی کجا از فتنه های شرق و غرب

داغ بر دل دارد و تیشه به فرق

بشنو از من ، بهترین راوی منم

راست خواهی ، هم نی و هم نی زنم

سوختند آنها نیستان مرا

زیر و رو کردند ایران مرا

کاش میماندم در آن محنت سرا

تا بسوزانند در آتش مرا

تا بسوزانندم و خاکسترم

در هم آمیزد به خاک کشورم

دیدی آخر هر چه رشتم پنبه شد

جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد
"هادی خرسندی"

طعم ایمان

نقل می کنند که روزی یکی از اشخاص با نام و نشان نزد آیت الله بهاء الدینی میرود و درخواست نصیحتی می کند. آیت الله می گوید : سعی کن در زندگی مشرک نباشی . آن شخص گفت: آقا ! دعا کنید. آیت الله فرمود : آدم شو تا دعا در حق تو تاثیر کند
آن شخص مجددا گفت: امسال مکه رفتم . برای شما طواف کردم. آقا فرمود : سعی کن آدم شوی تا طواف برای خودت و دیگران منشا اثر باشد
در این هنگام یکی از همراهان آن شخص گفت: حاج آقا ! ایشان فلانی هستند و خدمات ارزشمندی انجام داده اند
آقا گفت : چرا متوجه نیستید که چه عرض می کنم. باید آدم شود تا اینها برای او نافع باشد. خود را همه کاره نداند . نقشه برای خراب کردن افراد نکشد . آن وقت است که طعم ایمان را می چشد ورنه همه اینها ظاهرسازی است.. 

انزجار

کتر علی شریعتی :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست
که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛
اول آنکه کچل بود،
دوم اینکه سیگار می کشید .
و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!
… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :
زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.
وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند
ممکن است در خودش بوجود آید

کیک خدا

یک خداوند

 
به نام خدا
 

   بعضی وقتا از خودم می پرسم: مگه من چه گناهی کردم که

   خداوندچینین مشکلی سر راه من قرار داد ؟

 

   برای پاسخ به این سوال یک مثال جالب می زنم :

  

   یک روز دختری که از درس جبر نمره نیاورده بود، قلبش شکسته شده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بوده به مادرش گفت : همش اتفاق های بد می افته !

تصویر اصلی را ببینید
 

   مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد ؟

 

 

    و دخترک جواب داد : البته من عاشق دست پخت شما هستم !

 

 

   مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد

   دخترک گفت :اه...! حالم را به هم می زنه !

 

 

   مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد ،و دختر گفت : از بوش متنفرم !

 

 

 

    این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری ؟

    و دختر پاسخ داد که از آن همه بدش می آید .

 

 

   مادر با چهر ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت : بله شاید مهمه اینها به تنهای  به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندزه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنی یک کیک خیلی خوشمزه خواهی داشت .

 

 

خداوند نیز این چنین عمل می کند .
 

   ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط اومی داندکه این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شوند .

 

 

   باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر نا خوشایند معجزه می آفرینند.

 

 

 تصویر اصلی را ببینید

 

 

   مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد وهر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند .

 

 

 

   پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای از دنیا باشد قلب تو رت انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند .

 

 

 
 و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی