-
چند داستان اموزنده
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 10:32
. کرم ابریشم روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد . آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد . آن شخص مصمم شد که به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد . پروانه به راحتی...
-
ایین همسرداری امروزی
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 08:47
امروزه شرایط زندگى مشترک ، گونه جدیدى از روابط زناشویى را بوجود آورده است و سنت و مدرنیته در کنار هم راهى نو باز کرده اند. ما نکاتى از آن را برایتان بازگو مى کنیم: 1 - همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید. 2 - همسر خود را به چشم یک شیء مسؤول ننگرید. بلکه به...
-
در یکی از اتاق های....
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 21:12
در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک...
-
باد می وزد...
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 07:09
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ... دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!! دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه...
-
حکایت میرداماد
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 08:03
حکایت میرداماد " جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت : شام چه داری ؟؟! طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد . از آن...
-
جمله انرژی زا از آنتونی رابینز
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 07:58
جمله انرژی زا از آنتونی رابینز یک به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید . دو با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای مکالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند . سه همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید...
-
جملات انرژی بخش
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 10:44
جملات انرژی بخش معیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنیم> >>>>>> انتونی رابینز اجازه نده ترس تو را فلج سازد>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> مارک فیشر افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی...
-
نفس اماره
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 21:11
شبی طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت : شام چه داری ؟؟! طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد . از آن طرف چون این...
-
خدای مجنون
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 18:53
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و...
-
ازخدابیاموزیم
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 11:20
شبی در خواب دیدم مرا می خوانند. راهی شدم. به دری رسیدم. به آرامی درِ خانه کوبیدم. ندا آمد: درون آی، گفتم: به چه روی؟ گفتا: برای آنچه نمی دانی . هراسان پرسیدم: برای چون منی هم زمانی است؟ پاسخ رسید: تا ابدیت... تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری اوست که ابدی و جاوید است . پرسیدم: بار خدایا چه عملی از بندگانت پیش...
-
مداد
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 10:54
مداد پدر بزرگ، درباره چه می نویسید؟ درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی. پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید: اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام پدر بزرگ گفت: بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست...
-
فرصت های زندگی
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 09:29
اولین شانس مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود . کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری، من دخترم را به تو خواهم داد . مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگ ترین بود ، باز شد . باور کردنی نبود. بزرگ ترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش...
-
یک اگربایک برابربود...
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 10:15
یک اگر با یک برابر بود معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی ناخوانا بروی تختهای کز ظلمتی...
-
دوشعرزیبا
دوشنبه 21 دیماه سال 1388 19:16
تو را می فهمم صبر خدا عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان یک لحظه ی اوّل که اوّل ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه ی زیبایی و زشتی به روی یکدیگر، ویرانه می کردم عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان،دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم...
-
باعشق....
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 21:18
آرزومند آرزوهاتون داستان « با عشق زندگی کن » یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را...
-
نیروی عشق
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 14:59
ن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟ آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به...
-
قران من شرمنده ام....
شنبه 12 دیماه سال 1388 09:32
قرآن من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود، همه از هم می پرسند چه کس مرده است؟ چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است. قرآن من شرمنده توام اگر تورا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته ، یکی...
-
دوست داشتن.....
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 09:44
متن زیر منتخبی است از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نوشته زنده یاد نادرابراهیمی توصیه می کنم که حتما تا انتها بخونین هم سفر در این راه طولانی - که ما بی خبریم و چون باد می گذرد بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند خواهش می کنم ! مخواه که یکی شویم ، مطلقا یکی مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را، به همان شدت...
-
زندگی به زیبایی رویاهایتان
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 09:21
ندگی به زیبایی رویاهایتان زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید کارهای سادهای انجام دهید. در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است.. هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید. سلامتی: 1- آب فراوان...
-
نکته های زندگی
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 09:32
ین مطلب، نوشته ای کوتاه و در عین حال جذاب است که دالایی لاما برای سال 200 9 تنظیم کرده است... بخوانید و سرخوش گردید . خواندن و اندیشیدن در این مطلب بیش تر از یکی دو دقیقه وقت نمی گیرد. این پیام را وانگذارید. 1- به خاطر داشته باش که عشق های سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردن ها و ریسک های بزرگ محتاج اند ....
-
درپی مروارید
جمعه 22 آبانماه سال 1388 08:19
لاچیق درپى مروارید خانهام کاهگلى است، در و دیوار دلم بىرنگ است دیدهام چشم به راست شاید او باز رسد خستهام از تکرار، لحظهها تاریکند، دل من بارانیست آنچنان شوق به دیدار تو دارم که هنوز آنچه از خود دارم، بىخبرم مىپرم تا خورشید مىشوم همچو نسیم، آب مىگردم و در خاک دلت، مىروم همچون رود سردها تب دارند، گفتهها...
-
مثل دریا...
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 09:47
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او...
-
نامه ای....
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 09:33
نامه ای از طرف خدا امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می...
-
سه صافی
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 10:12
یاحق سه صافی شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت: گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت.... همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: - قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یانه؟ - کدام سه صافی؟ - اول از میان صافی واقعیت . آیامطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟ -نه....
-
۵۰واقعیت جهان
یکشنبه 10 آبانماه سال 1388 10:49
واقعیت جهان 1) متوسط عمر زنان ژاپنی 84 سال است؛ در حالیکه متوسط عمر زنان بوتسوانایی (کشوری در جنوب آفریقا) بیشتر از 39 سال نیست. 2) در روسیه سالانه بیش از 12 هزار زن در نتیجه خشونت های خانوادگی جان خود را از دست می دهند. 3) نیمی از شهروندان 15 ساله انگلیسی تجربه مصرف مواد مخدر را کسب کرده و یک چهارم جمعیت 15 ساله این...
-
روش شناسی امام رضا.ع.
یکشنبه 10 آبانماه سال 1388 10:17
وش شناس مناظرات امام رضا(ع) پیش از بیان شمهای از این مناظرات باید به چند نکته روش شناختی موجود در شیوه مناظره امام(ع) اشاره کرد که همواره و در تمام مناظرات آن حضرت رعایت میشده که برخی از این نکات روش شناسانه امروز نیز در میان متفکران مغرب زمین بدون ادعای آشنایی این متفکران با تعالیم اسلامی و علوی مورد توجه است که...
-
شعری از انتوان دوسنت
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1388 20:02
گزیدهای از شعرهای آنتوان دوسنت اگزوپری " خالق اثر معروف شازده کوچولو" تو از سرزمین اسرار آمده ای و من از تو میترسم ... آری، آدمی همیشه از اسرار میترسد... چند دقیقه دیگر چند دقیقه دیگر وقت داری تا به من نگاه کنی به من، به چشمانم، و به قلبی که برای تو می تپد این شب و این باران و تو چند دقیقه دیگر وقت داری...
-
تلفن به خدا
شنبه 2 آبانماه سال 1388 15:38
وباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو .... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا...
-
موعود
جمعه 1 آبانماه سال 1388 12:01
نامهای به موعود یادش بخیر ... یادش بخیر آن روزها که در غروب سرد و محزون پاییزی، در کوچه های کبود شده از سرما، در خلوت و تنهایی، از مدرسه به جست و جوی وسعتبینشان شما میپرداختم، احساس میکردم با تمامی گمنامیتان، به پاکی انتظار و به لطافتبارانید . آنقدر بارانید که حتی بوتههای خار را نیز آبیاری میکنید . گاهی فکر...
-
شرط عشق
شنبه 18 مهرماه سال 1388 09:09
عشق دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که...