زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

پاییز...

باز پاییز...

 

 

 

باز پاییز، باز مدرسه، باز آغاز خواب طبیعت به زیباترین شکل.

 

باز صدای نزدیک شدن عید، باز صدای شب یلدا و باز صدای مدرسه.

 

فصل، فصل قهوه‌ای قشنگی که  نسیمی جدید می‌وزد.

 

فصل نارنگی، فصل انار، فصل خانه جدیدمان مدرسه.

 

باز بوی پاییز  بوی مدرسه.

 

بوی زندگی از دورن ما را می‌نوازد.

 

و صدا می‌زند که "پاییز آمد"

 

این فصلف فصل زیبا و مورد علاقه‌ی من، پاییز که درآن صدای خش خش برگ‌ها می‌آید و ما را به درون عمق رویاهایمان می‌برد.

 

فصل مرگ برفی درختان اما به زیباترین شکل.

 

هنگام که راه می‌رویم و برگ‌ها را زیر پایمان له می‌کنیم و به فکر می‌افتیم که چطور روزی به ما نفس می‌دادند، چه زیباست!

 

زیباست این خزان رنگارنگ، ریباست رنگ جنگل‌ها و زیباست صدای مدرسه.

 

فصل پاییز.ف قصل مورد علاقه‌ی من.

 

خورشید هم انگار از لای برگان زرد و قرمز درختان انگار می‌گوید:

 

 "زیباترین فصل است، پاییز"

 

 

 

به سلامتی درخت!

 نه به خاطرِ میوش، به خاطرِ سایش............

ه سلامتی دیوار!

 نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.


به سلامتی دریا!

 نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.


به سلامتی سایه!

 که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.


به سلامتی پرچم ایران!

 که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفیق! که یه‌رنگه.


به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.


به سلامتی نهنگ!

 که گنده‌لات دریاست.


به سلامتی زنجیر!

 نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستنش.


به سلامتی خیار!

 نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «یار»ش.


به سلامتی شلغم!

 نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.


به سلامتی کرم خاکی!

نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش


به سلامتی پل عابر پیاده!

 که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !


به سلامتی برف!

 که هم روش سفیده هم توش.


به سلامتی رودخونه!

که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.


می‌خوریم به سلامتی گاو!

که نمی‌گه من، می‌گه ما.


به سلامتی دریا!

 که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.


می‌خوریم به سلامتی اون که همیشه راستشو می‌گه.


به سلامتی سنگ بزرگ دریا!که سنگای دیگه رو می‌گیره دورش.


به سلامتی بیل!

 که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.


به سلامتی دریا!

 که قربونیاشو پس می‌آره.


به سلامتی تابلوی ورود ممنوع!

 که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.


به سلامتی عقرب!

 که به خواری تن نمی‌ده.
(عرض شودکه عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)


به سلامتی سرنوشت!

 که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.


به سلامتی سیم خاردار!

 که پشت و رو نداره.

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد