زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

کسی از آسمان آمد

کسی یک آسمان را هدیه می آورد در خوابم
کسی از آسمان آمد
کسی تا آسمانها رفت
نمی دانم که شاید بود
ولی من خوب میدانم صدای قلب من گم شد در آن دنیای مهتابی
و چشمم اشک بی خوابی
و مشکی رفت تا آبی
نخوابیدم، ولی دیدم
و شاید خواب میدیدم
که تو بودی نفس هم بود
و شاید خواب را در خواب میدیدم
تو بودی و بیش از هر چه باور هست میگویم
که تنها مال من بودی
و دنیایم در آغوشم
و من پرواز میکردم
و من که یار غم بودم
خوشی آغاز میکردم
کجا بودم؟نمیدانم
کجا بودی؟کنار من
و من این خوب میدانم
بخند دنیای ناباور
بخند ای مهربان من
بخند با عمق احساست
بخندان تو جهان من
و تو یک لحظه خندیدی
و من یک عمر خندانم
و تو یک لحظه می آیی
و من یک عمر میمانم
کسی باور نخواهد کرد رویا را
ولی من باورش کردم
تو دنیایی و آهت میبرد با خود هزاران موج دریا را
بدان من باورت کردم
نظرات 1 + ارسال نظر
rahimv سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 http://rahimhasanizadeh.blogfa.com

سلام
خوبین؟ شعر از خودتونه؟

سلام .نه قربان شعرمال من نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد