زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

زلال گویی

مذهبئ.عاطفئ

چه قدرشایسته ایم

پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.

مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد

."

پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن گفت که از عملکرد کسی که برایش کار می کند راضی است و پاسخش منفی بود

. ".

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم

"

پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه

".

عشق واقعی

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.

گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.

خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.

گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.

گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.

فلفل...

سلامت نیوز-فلفل قلب و عروق ,دستگاه گوارش و ریه را تقویت می کند .

کپساسین موجود در فلفل موجب می شود با وجود طبع گرم این گیاه احساس خنکی در فرد استفاده کننده ایجاد شود .
فلفل درد های مفاصل را از بین می برد و تقویت کننده دستگاه گوارش است و خاصیت ضد باکتریایی دارد .
فلفل کلسترول خون را کاهش می دهد و موجب پایین آمدن فشارخون می شود .
فلفل به پیشگیری از بیماری های قلبی و عروقی کمک می کند و مسکنی بسیار قوی است .
این گیاه درد و ورم ناشی از آرتروز و آرتریت روماتیسمی را کاهش می دهد .
فلفل خاصیت ضد احتقان دارد و تقویت کننده ریه است .

آیا می دانستید؟

 

آیا می‌دانستید در شیلی منطقه ای صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.



آیا می‌دانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میญญشود؟



آیا می‌دانستید وزن اسکلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده کیلوگرم است؟



آیا می‌دانستید خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است؟



آیا می‌دانستید زرافه میญتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند؟



آیا می‌دانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند؟
 


آیا می‌دانستید اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه میญشود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میญرود؟



آیا می‌دانستید کبد تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میญکند؟



آیا می‌دانستید میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میญکند، برای تولید برق مورد نیاز تمام کشورهای جهان به مدت یک میلیون سال کافی است؟



آیا می‌دانستید هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچ گاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند؟



آیا می‌دانستید اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر میญشود؟



آیا می‌دانستید رودی در کامبوج شش ماه سال از شمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد؟



آیا می‌دانستید سریع ترین عضله بدن انسان زبان است؟



آیا می‌دانستید شبکه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد که مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد؟
 


آیا می‌دانستید: بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد؟

 

آیا می‌دانستید زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد.



آیا می‌دانستید موشهای صحرایی چنان سریع تکثیر پیدا میญکنند، که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک میلیون فرزند داشته باشند.



آیا می‌دانستید جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میญتواند ببیند.



آیا می‌دانستید گربه و سگ هر کدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه



آیا می‌دانستید روباهها همه چیز را خاکستری میญبینند.
 


آیا می‌دانستید اسبها در مقابل گاز اشکญآور مصونญاند.



آیا می‌دانستید زرافه ایستاده وضع حمل می‌کند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین میญافتد.



آیا می‌دانستید 1300 کره زمین در سیاره مشتری جای میญگیرد.



آیا می‌دانستید رود دجله به خلیج فارس میญریزد.



آیا می‌دانستید 85% گیاهان در اقیانوسها رشد میญکنند.



آیا می‌دانستید اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید.



آیا می‌دانستید یک سال نوری برابر است با 9.460.800.000. 000 کیلومتر.



آیا می‌دانستید اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران کرد.



آیا می‌دانستید قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است.

 

آیا می دانید هزارپا چند پا دارد؟ هزارپاها 60 پا دارند.



آیا می دانید شاخک پروانه برایش چه فایده ای دارد؟ شاخک پروانه گوش، زبان و بینی اوست.



آیا می دانید کدام حیوان نمایش بازی می کند؟ روباه حیوان حیله گری است. روباه وقتی خرگوش می بیند بالا و پایین می پرد، روی خاک می غلطد. مثل گربه ها قوز می کند. و ادا های عجیب در می آورد. و وقتی خرگوش حسابی سرگرم شد روی او می پرد و شکارش می کند.
 


آیا می دانستید بزرگترین مدرسه دنیا در شهر مونتسوری هندوستان با تعداد بیست و شش هزار و سیصد و دوازده دانش آموز می باشد؟



آیا می دانسیتد مورچه ها در روز فقط 3 ساعت می خوابند؟



آیا می دانستید خفاش ها 19 ساعت و شیر ها 17 ساعت در روز می خوابند؟



آیا می دانستید در زبان عربی، براى کلمه شمشیر، هشتصد و پنجاه واژه مختلف وجود دارد؟

آیا می دانستید که ملکه موریانه پنجاه بار بزرگتر از جفت مذکر خود می باشد؟



آیا می دانستید عسل تنها غذایی است که فاسد نمی شود؟


آیا می دانستید که طولانی ترین دوره بیهوشی در تارخ پزشکی مربوط به ซالن اسپوریتوป یک دختر هفت ساله امریکایی است؟ او پس از عمل جراحی آپاندیس در سال 1942 میلادی به حالت اغماء رفت و پانزده سال بعد به هوش آمد.



آیا می دانستید بلند قدترین مرد جهان جان پل آونوو، دو متر و چهل و نه سانتیمتر قد دارد؟



آیا می دانستید پول از کاغذ درست نشده بلکه از کتان ساخته شده؟



آیا می دانستید روزانه بطور متوسط 12 نوزاد به پدر و مادر اشتباهی تحویل داده می شوند؟



آیا می دانستید شکلات بر روی سیستم عصبی سگ تاثیر مخربی می گذارد، بوسیله چند اونس شکلات براحتی می توان سگ متوسطی را از پای درآورد؟



آیا می دانستید اغلب، روژ خانمها از پولک ماهی درست شده اند؟



آیا می دانستید کرفس کالری منفی داره؟ یعنی مقدار انرژی لازم برای هضم شدن اون از مقدار انرژی ای که از اون بدست میاد کمتره!